قمیس
نویسه گردانی:
QMYS
قمیس . [ ق ِم ْ می ] (ع اِ) دریا. ج ، قمامیس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غمیس . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) گیاه که در زیر گیاه خشک برآمده باشد. || شب تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || چیز عزیزالوج...
غمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) برکه ای است بر نه کروه از ثعلبیه ، و نزدیکش کوشکی است ویران و آن را روزی است ازروزهای عربان . (منتهی الارب ). ج...
غمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) نام یکی از ایام عرب است و در آن در میان بنی قنفذ جنگ واقع شد. رجوع به ماده ٔ قبلی و معجم البلدان ش...
قمیص . [ ق َ ] (ع اِ) آنچه بر پوست بدن پوشند. (اقرب الموارد). پیرهن . (منتهی الارب ). و جز از پنبه نباشد و آنچه از پشم بود قمیص نیست . (منته...
غمیس الحمام . [ غ َ سُل ْ ؟ ] ۞ (اِخ ) نام جایی است که رسول خدا در جنگ بدر از آنجا گذشت . (از معجم البلدان ).