اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قود

نویسه گردانی: QWD
قود. [ ق ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قائد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قود. [ ق َ ] (ع اِ) اسبان یا اسبان که بلگام و رسن کشند آنها را و سوار نشوند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
قود. [ ق َ ] (ع مص ) پخته و گرد و فراهم آورده شدن آرد. || کشیدن ستور و جز آن ، خلاف سوق ، زیرا قود از جلوکشیدن است و سوق از عقب . (منتهی ...
قود. [ ق َ وَ ] (ع مص ) دراز پشت و گردن شدن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || کشنده را بازکشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قصاص : ب...
یب یبذذ
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.