اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قیح

نویسه گردانی: QYḤ
قیح . [ ق َ ] (ع اِ) زردآب و ریم بی آمیزش خون . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). چرک . مِدَّه . || (مص ) ریم وزردآب کردن زخم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
قازان قیه . [ قی ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مراوه تپه ٔ شهرستان گنبدقابوس . در 3هزارگزی خاور مراوه تپه و کنار رودخانه ٔ اترک قرار گرفته و م...
کسلان قیه . [ ک َ ق َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو از توابع قروه در استان کردستان . کوهستانی است و400تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
قیه قشلاقی . [ ق َ ی َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر، سکنه ٔ آن 123 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و م...
قیه کشیدن . [ ی َ/ ی ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) آوازی خاص که در جشن های عروسی و غیره کشند و بیشتر اکراد و الوار و روستائیان . (یادداشت مؤلف...
وادی غیه . [ ی ِ غ َی ْ ی َ ] (اِخ ) ۞ وادی غایه . رجوع به وادی غایه شود.
قورت قیه سی . [ ق َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، سکنه ٔ آن 390 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حب...
غیه کشیدن . [ ی َ /ی ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، صوتی خاص از گلو بیرون کردن ، مانند آواز اکراد و الوار در اول حمله به دشمن ، و...
قاپوچی قیه . [ ق َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چاپیاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی . واقع در 14هزارگزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و سه...
قشلاق قیه باشی . [ ق ِ ق َ ی َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 45 هزارگزی خاوری شوسه ٔ کلیبرو 45 هزارگزی شوسه...
قشلاق قیه داش باشی . [ ق ِ ق َ ی َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری آبش احمدلو و یک هزار...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.