گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کخ نویسه گردانی: KḴ کخ . [ ک ُ ] (اِخ ) ۞ رُبِرت کخ (1843 - 1910 م .) پزشک و میکرب شناس شهیر آلمانی است . کشف باسیل بیماری سل از افتخارات اوست . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی کخ کخ . [ ک َ] (اِخ ) نام شهری است . (برهان ) (از ناظم الاطباء). کخ کخ . [ ک ِ ] (ص ) تلخ و بی مزه باشد. (برهان ). مزه تلخ . (غیاث اللغات ). کخ کخ . [ ک ُ ] (اِ) کرم را گویند چه هرگاه گویند که به فلانه چیز کخ افتاده است مراد آن باشد که کرم افتاده است . (برهان ). کرم که در میوه و... کخ کخ . [ ک ُ ] (اِ) گیاهی باشد که از درون آب روید و از آن حصیر بافند و در خراسان انگور و خربزه بدان آویزند. (برهان ). گیاهی که از میان آب بر... کخ کخ . [ ک ُ / ک َ / ک ِ ] ۞ (اِ) صورتی باشد زشت که کودکان را بدان ترسانند. (فرهنگ اسدی ). هر صورت مهیب و زشتی باشد که بسازند و اطفال را بد... کخ کخ . [ ک ِ ] (اِ) لفظی است که بجهت نفرت فرمودن اطفال از چیزی که نخواهند به ایشان بدهند یا خواهند از ایشان پس بگیرند گویند. (برهان ). در آ... کخ کخ . [ ک َخ خ ] (ع مص ) خرخر کردن در خواب . (از منتهی الارب ) ۞ (از اقرب الموارد). کخیخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به کخیخ ... کخ کخ کخ کخ . [ ک ِ ک ِ / ک َ ک َ / ک َخ خ ک َخ ْ خِن ْ / ک َخ ْ خِن ْ ک َخ ْ خِن / ک َ خ ِ ک ِ خ ِ ] (ع اِ) کلمه ای است که بدان کودک رازجر کنند تا ... کخ کخ کردن کخ کخ کردن . [ ک ُ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرفه کردن . سرفیدن . سرف سرف . || خنده زدن . خنده کردن به آواز. || حال صوفیان یافتن . قول و ... کخ کردن به کسر ک. پختن. مثلا می گویند گوشتش هنوز کخ نکرده است. یعنی نپخته است. در گویش کازرونی(ع.ش) تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود