اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کس

نویسه گردانی: KS
کس . [ ک ُس س ] (معرب ، اِ) مأخوذ از کس فارسی و به معنی آن . ج ، اکساس ، گویند مولده است . (ناظم الاطباء). شرم زن و هو لیس من کلامهم انما هو مولد. (منتهی الارب ). عضو مخصوص زنان است و کسوس جمع آن اسچ و این معرب کس فارسی به تخفیف است . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
فوق گیج
انسان زشت و کریه
لقبی شبیه به کلمه لا مصب که همان عامیانه لا مذهب است. که به شخصی گفته میشود که پایبند به هیچ کدام از اصول انسانی نمیباشد.
بیهوده و بی هدف پرسه زدن، بی دلیل قدم زدن
این واژه در واقع مخفف "من کس ننت را گائیدم" یا "کیرم در کس ننت" است و یک فحش رکیک می باشد.
ساده لوح احمق دیوانه خل وضع
کس کلک [کٌ ] (در اصل کس کنک) خود را به گیجی و نفهمی زدن به منظور حیله گری.
انسان احمق. کسی که کارهای ابلهانه یا اشتباهات فاحش انجام می‎دهد. (این ترکیب، ترکیب مودبانه نیست)
کس ببو.( و یا "کس به بو ")، ( "ک" با آوای زیر و "ب" نخست بوی زبر )، (مازنی )، کس خل .
باب کس . [ ب ِ ک ِس س ] (اِخ ) محله ٔ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازه ٔ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم ۞ بن اسماعیل بن جعفربن داودزاهد بابک...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.