کعل
نویسه گردانی:
KʽL
کعل . [ ک َ ] (ع اِ) گوه . (منتهی الارب ) (از تاج العرس ). || سرگین هر حیوان بعد از تغوط و انداختن غائط. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || آنچه از چرک و ریم که به خایه ٔ تکه چسبیده باشد. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || (ص ) مرد پستک سیاه فام . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).کُعَل . || شبان ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ). || خرمای بهم چسفیده . || مالدار زفت و بخیل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کال گزی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 118هزارگزی جنوب خاوری کبود گنبد. دامنه و معتدل است و 18ت...
شاه کال . (ص مرکب ) کاج باشد و آن را لوچ نیز گویند و بعربی احول خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). بمعنی کاج است که بعربی احول گویند. (برهان قاطع...
کال تژن . [ ت ِ ژَ ] (اِخ ) رودی است به حدود باورد ترکستان : غازان در حدود خبوشان ورادکان بشکار و تماشا مشعول بود. و امرا به کار لشکر و اصحا...
کال جکت . [ ] (اِ) ۞ از اصطلاحات احکام نجوم معمول در هند قدیم . (تحقیق ماللهند ص 266). رجوع به جوکات و شَدَبُد در صفحه ٔ 263 کتاب تحقیق م...
کال جمن . [ ج َ م َ ] (اِخ ) ۞ یکی از مبادی تاریخ هندوان . (تحقیق ماللهند ص 205).
کال سرخ . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 ...
کال سنگ . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش رشخوار تربت جام شهرستان مشهد که در 42هزارگزی جنوب خاوری تربت جام واقع است . جلگه ...
کال سیوک . (اِخ ) نام جایی است که پوزانیاس پادشاه اسپارت بنابقول دیودور پس از شنیدن خبر توقیف خویش بدانجا رفت . (ایران باستان ج 1 حاشیه ٔ...
کال اربو. [ ] (اِ) امرود جنگلی (در تداول مردم رامسر و شهسوار و لاهیجان ) وشاید لهجه ای در شغال امرود. (یادداشت بخط مؤلف ).
کال چنبه . [ چُم ْ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) الک دولک . مِقْلاء. دوداله . دودله . لاوبازی .رجوع به الک دولک و نیز رجوع به لاو و لاوبازی شود.