مشاهده واژه گفتگو درباره واژه ویرایش واژه سابقه تغییرات گزارش تخلف کیس نویسه گردانی: KYS کیس. محفظه، کازه. این واژه که مترادف واژهٌ انگلیسی Case است، در اصل منشعب از واژهٌ لاتین Capsa میباشد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی کیس کیس . (اِ) چین و شکنج را گویند. (برهان ) (آنندراج ). چین و تاه و شکنج . (ناظم الاطباء). چین . شکنج . چروک (پوست و پارچه و غیره ). (فرهنگ فارس... کیس کیس . (ع اِ) کیسه ٔ سیم و زر، لأنه یجمعها. ج ، اکیاس ، کیَسة. (منتهی الارب ). کیسه ٔ سیم و زرو توبره و خریطه . (آنندراج ). به عربی توبره و خ... کیس کیس . [ ک َ ] (ع مص ) زیرک شدن ، کیاسة مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک و فطن گردیدن . (ناظم الاطباء): کاس الغلام یکیس کیسا و کیاسة؛ یع... کیس کیس . [ ک َ ] (ع اِمص ، اِ) زیرکی . خلاف حمق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زیرکی و فطانت . ضد حماقت . (ناظم الاطباء). عقل و ظرافت و فطنت و ن... کیس کیس . [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) زیرک . (دهار). زیرک و ظریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک و ظریف و باکیاست . ج ، کَیْسی ̍ ۞ . (ناظم الاطباء) (از ... کیس کیس . (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس میان کوه ، سردسیر، جایی با هوای درست و نعمت بسیار. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 135). کیس کیس . [ ک َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابی کیس . محدث است . (منتهی الارب ). کیس کیس (از اجزاء رایانه). محفظه، کازه. این واژه که مترادف واژهٌ انگلیسی Case است، در اصل منشعب از واژهٌ لاتین Capsa میباشد. سام کیس سام کیس . (ص ) بزرگ و شریف باشد و اشهر سامکیس یعنی مهتر بزرگ و شریف . (برهان ) (آنندراج ). کیس کال کیس کال . (اِ) ۞ نوعی پرنده درامریکای مرکزی ، پر او به رنگ سیاه پر طاوس و درخشان که به سرخی زند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود