گرگ
نویسه گردانی:
GRG
گرگ . [ گ َ ] (ص ) حیوانی را گویند که گر داشته باشد یعنی جرب داشته باشد و آن جوششی است با خارش بسیار. (برهان ) (آنندراج ). با اول مفتوح کسی را و چهارپائی را گویند که «گر» برآورده باشند. (جهانگیری ).
واژه های همانند
۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
چرم گرگ . [ چ َ م ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوست گرگ . || طبل بزرگ و نقاره . (ناظم الاطباء).
حسین گرگ . [ ح ُ س ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شراو بالا، بخش وفس شهرستان اراک . واقع در 51هزارگزی جنوب باختری کمیجان و 12هزارگزی مال...
دره گرگ . [ دَرْ رَگ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک . واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری کمیجان و سرراه نیمه شوسه ٔ ک...
دره گرگ . [ دَرْ رَ گ ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. واقع در 9هزارگزی شمال خاوری اشترینان و کنار راه ...
دره گرگ . [ دَرْ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و ...
گرگ آباد. [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 62000گزی جنوب خاوری ساردوئیه .و 2000گزی شمال راه ...
گرگ آباد. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش اشنویه شهرستان ارومیه ، واقع در 4 هزارگزی خاور اشنویه و پانصدگزی شمال شوسه ٔ اشنویه . ه...
گرگ آباد. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گورگ بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در ده هزارگزی شمال سردشت و پانصدگزی باختر شوسه ٔ سردشت به ...
گرگ بازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) گرگ باز. رجوع به گرگ باز شود.
گرگ اجل . [ گ ُ گ ِ اَ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از مرگ ، عزرائیل ، ملک الموت است : گرگ اجل یکایک از این گله می بردوین گله را بب...