اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لب ء

نویسه گردانی: LB ʼ
لب ء. [ ل َب ْءْ ] (ع مص ) فله (آغوز) دوشیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || خورانیدن قوم را فله . (منتهی الارب ). کسی را فله دادن . (تاج المصادر). || جوشانیدن فله را. || نخستین آب دادن کشت را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
لب ریز شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ۞ فیضان . ریختن مظروف و بیشتر مایع از ظرف چون بیش از اندازه باشد.- جام صبرلبریز شدن ؛ ناشکیبا گشتن ...
لب و لوچه . [ ل َ ب ُ ل َ / لُو چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) لب و لوشه .- لب و لوچه اش آویزان بودن یا شدن ؛ ناراضی و ناخشنود بودن یا نا...
لب و لوشه . [ ل َ ب ُ ل َ / لُو ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) لب و لوچه .- لب و لوشه آویختن ؛ عدم رضایت با چهره ٔ عبوس نمودن . نمودن عدم...
لب ورچیدن . [ ل َ وَ دَ ] (مص مرکب ) لب برچیدن . رجوع به لب برچیدن شود.
نوشین لب . [ ل َ ] (ص مرکب ) نوش لب . نوشین دهان : او سمن سینه و نوشین لب و شیرین سخن است مشتری عارض و خورشیدرخ و زهره نقاب . فرخی .ز نوشین لب ...
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ سلسله ٔجبالی است در مرکز اسپانیا که رود تاجه ۞ را از وادیانه ۞ جدا می سازد و بزرگترین قله ٔ آن 1558 گز از...
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ شهری است در اسپانیا در دامنه ٔ کوههای وادی لب که 3700 تن سکنه دارد و دارای کلیسای وسیعی است . (از الحلل ...
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ شهری است در اوروگوئه ۞ دارای 8600 تن سکنه و مرکز کشاورزی است .
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ شهری است در مکزیک و مرکز معادن مهمی است .
وادی لب . [ ی ِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ رودی است در ایالت تگزاس ایالات متحده ٔ امریکا که تقریباً 500 هزار گز طول دارد.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۳ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.