اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لقمان

نویسه گردانی: LQMAN
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن نوح السمنائی . مولانا اختیارالدین ... ولده (ای ولد مولانا لسان الدین نوح بن محمد الطوسی اصلاً، السمنانی مولداً). العالم الکامل النبیه الفاضل المالک ، لازمة البیان و الفتیا التارک لتکلفات اهل الدنیا تفقه علی والده و اخذ من العلوم النقلیة و العقلیة بنصیب وافر و سافر البلدان ثم رجع و کان یدرس فی المدرسة افزاریة یقراء علیه اکثرالکتب الادبیة و العلوم المتداولة و صارت الیه فتاوی البلدکلها. و له رسالات فائقة و قصائد رائقة و لطائف یعجز البیان عنها و رقائق بقطر ماء الملاحة منها. و کان علی السفهاء و الجهال اشد من سیف قاطع یبکتهم فی المباحث و یسکتهم فی الجمامع و له دیوان یزید علی الوف کانهاعلی آذان ابکار المعانی شنوف و من جملة منظوماته :
اِنی اِذَا اْفتخرَ الجهول ُ بجاهِه
و بما حوی َ من ماله و مناله
فتفا خری بین الخلائق کلهم
بولاء خیر الانبیاء و آله .
صلی اﷲ علیه و سلم . و تو فی سنة... و سبعمأئة و دفن فی الحظیرة عند ابیه رحمةاﷲ علیهم . (شدالازار ص 396).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن عامر حمصی . محدث است . (منتهی الارب ). فرج بن فضالة از وی و وی از ابوالدرداء این حدیث روایت کند: معاتبةالاخ خیر م...
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن عیسی توبنی . از مردم توبن قریه ای به نسف ، محدث است .
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن لقیم . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 188 شود.
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن نوبه .ذوالرّجل شاعری است از عرب . رجوع به ذوالرجل شود.
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) (شیخ ...) اَتکه . پدر درویش عبداﷲ شاعر، از ترخانیان . (مجالس النفائس ص 112).
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) از ملازمان و یاران ملک فخرالدین از ملوک کرک که از 705 تا 706 هَ . ق .در هرات حکم روائی داشت و پادشاهی فاضل و سخن سن...
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) برلاس (امیر شیخ ). از امرای خاقان سعید شاهرخ . رجوع به حبیب السیر جزو سوم از ج 3 ص 196 و 2000 شود.
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) پادشاه ابن طغاتیمورخان ابن ... جوجی قسار، برادر چنگیزخان (761 تا 790). این مرد را امیرولی که پس از طغاتیمور سربداران ...
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ )لقمان حکیم ، مکنی به ابوسعد. (منتهی الارب ). صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: چون دوازده سال از مملکت داود برفت خدای...
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) (شیخ ...) سرخسی قدس سرّه العزیز. وی در ابتداء مجاهده بسیار داشت و معامله به احتیاط ناگاه کشفی افتادش که عقلش برفت ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.