اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لم

نویسه گردانی: LM
لم . [ ل ِ م َ ] (ع ق مرکب ) (از: لَِ + م َ، مخفف «ما»ی استفهامیه ) حرف یستفهم به و اصله «ما» وصلت بلام فحذفت الالف . بهر چه .برای چه . چرا. از چه . ز چه . لِمَه . (منتهی الارب ). صاحب غیاث اللغات گوید: فارسیان در محاوره ٔ خود به این معنی نیز میم را ساکن خوانند و به معنی سبب پرسی واعتراض مستعمل کنند و در محاوره ٔ عربی در صورت الحاق یاء نسبت میم را مشدد خوانند. (غیاث ) :
و قائلة لِم عَرتَک َ الهموم
و امرک ُممتثل فی الامم
فقلت ُ دَعینی علی غُصتی
فَاِن الهموم بقدر الهمم .

صاحب بن عباد (ازسندبادنامه ص 53).


ذات او سوی عارف عالم
برتر از این و کیف و از هل و لم .

سنائی .


فقیهان طریق جدل ساختند
لِم َ لانسلم درانداختند.

سعدی .


- مطلب لم ؛ هو السؤال عن السبب الذی لاجله وجد الشی ٔ و لولاه لما وجد ذلک الشی ٔ کقولنا لم العقل موجود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لم و لانسلم . [ ل ِ م َ وَ ن ُ س َل ْ ل ِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) برای چه ، و استوار نمی داریم . و آن در مباحثه هنگام انکار قول طرف گفته شود : فق...
خات توشی لم . [ ل ِ ] (اِخ ) پادشاه هیت ها که بارامزس (رامسس ) دوم فرعون مصرعهدی بسته و نسخه ای از این عهدنامه در مصر به خط مصری قدیم ی...
«لَمْ یَلِدْ»: فرزندی نزاده است. یعنی نه کسی فرزند او است، و نه او پدر کسی است. «لَمْ یُولَدْ»: زاده نشده است. به دنیا آورده نشده است. یعنی نه فرزند ک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
لم ء. [ ل َم ْءْ ] (ع مص ) دست بر کسی زدن آشکارا و نهان . || تمامی چیزی را گرفتن . || نگریستن . (منتهی الارب ).
لم سر. [ ل َم ْ م َ س َ ] (اِخ ) ظاهراً همان لمبه سر باشد که قلعتی است به رودبار قزوین از قلاع اسماعیلیه : و پادشاه در لم سر که مشتاة آن ح...
دژ لمبسر یا لمسر که در شمال شهر قزوین و در منطقه الموت در شمال شرقی شهر رازمیان واقع شده‌است و قدمت آن به دوران ساسانیان بازمی‌گردد و در دوره سلجوقیان...
خانواده ام ، روند ماه ، مسیر معامله
لم لو. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دَیکلیه ٔبخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 24هزارگزی جنوب هوراند و 6هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ،...
لم یزل .[ ل َ ی َ زَ ] (ع ص مرکب ) آنکه همیشه بوده است . پایدار. جاودان همیشه و پاینده و بی زوال و عبارت از ذات حق تعالی (و لم یزل در اصل...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.