اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماحی

نویسه گردانی: MAḤY
ماحی . (اِخ ) نام مکه شرفها اﷲ تعالی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نام مکه ٔ معظمه . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ماحی . (ع ص ) محو کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (غیاث ). سترنده ٔ کفر. (مهذب الاسماء) (دهار). نیست و نابود کننده . (آنندراج ) (غیاث ).
ماحی . (اِخ ) از القاب حضرت خاتم النبیین صلی اﷲعلیه وآله وسلم بدان جهت که خدای تعالی محو کرد کفر را بوسیله ٔ آن حضرت . (منتهی الارب ) (از ...
ماهی . (اِ) ترجمه ٔ سمک و حوت . (آنندراج ).حیوانی که در آب زیست دارد و دارای ستون فقری می باشد و به تازی حوت نامند. (ناظم الاطباء). در اوس...
ماهی . (ص نسبی ) منسوب به ماه یعنی قمری . || منسوب به ماه یعنی شهری . (ناظم الاطباء). || منسوب به ولایت ماه . مادی . و از آن است تفا...
ماهی . (ع ص ) ریزنده ٔ آب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
ماهی . [ هی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به ماء. مائی . ماوی . (از اقرب الموارد). آبی . (ناظم الاطباء). || هو ماهی الفؤاد؛ او ترسو و کندذهن اس...
ماهی . [ ی َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کلمه ٔ عربی از «ما» و «هی » یعنی چه چیز است آن . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
از آبزیان
ماهی تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) دارای بدن نرم و لطیف .که اندامی ظریف و لغزان چون ماهی دارد : همه ماهی تن آورده به کف جام صدف من نهنگم نه...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.