گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مارا نویسه گردانی: MARʼ مارا. (اِ) ماده ٔ بختی . عمعاق [کذا ] ۞ گوید : یکی دبه درافگندی به زیر پای اشتربان ۞ یکی بر چهره مالیدی مهار ماده ٔ مارا ۞ .(لغت فرس اسدی چ اقبال صص 19-20). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی مارا مارا. (اِخ ) ۞ انقلابی فرانسه . یکی از رؤسای انقلاب فرانسه ، مقتول بدست «شارلت کورده ». (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فیزیکدان و سیاستمدا... مارع مارع . [ رِ ] (ع ص ) جای گیاهناک فراخ علف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). معرا معرا. [ م ُ ع َرر] (ع ص ) برهنه . (غیاث ). مُعَرّی ̍ : و من بنده را که مخدره ٔ عهد و مریم ایام و رابعه ٔ روزگارم از خدر عفت و ستر طهارت برهن... معراء معراء. [ م َ ] (ع ص ) پیشانی موی ریخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود