اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مثاب

نویسه گردانی: MṮAB
مثاب . [ م ُ ] (ع ص ) جزا و پاداش و ثواب داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پاداش داده شده و مأجور و جزای نیک داده شده . (ناظم الاطباء). اجر یافته . پاداش یافته . به پاداش رسیده .
- عنداﷲ مثاب شدن ؛ جزای نیک از خداوند عالم جل شأنه دریافت کردن . (ناظم الاطباء).
- مثاب بودن ؛ به ثواب و پاداش نیک رسیدن . (ناظم الاطباء).
- مثاب گشتن ؛ اجرت بردن . پاداش یافتن :
مرا چو بی گنهی آسمان مخاطب کرد
نکرده طاعت ، گشتم ز خامه ٔ تو مثاب .

عثمان مختاری .


بر بد و نیک از تو در همه سال
خلق عالم معقب ۞ اند و مثاب .

مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 38).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مثاب . [ م َ ] (ع اِ) جای بازگشتن مردم بعد از آنکه رفته باشند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جای باز آمدن . (غیاث ) (آنندراج ). || جای ...
مثعب . [م َ ع َ ] (ع اِ) ناودان و آبراهه . ج ، مثاعب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مثعب . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) آب روان شده از آبراهه و جز آن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مساب . [ م ِ ] (ع اِ) مسأب . (اقرب الموارد). رجوع به مسأب شود.
مصاب . [ م َ صاب ب ] (ع اِ) ج ِ مصب ، موضع ریختن آب . (یادداشت مؤلف ). محل . مورد. موضع: او به قلت عقل ... و اسراف اموال نه در مصاب استحقا...
مصاب . [ م ُ ] (ع مص ) اصابت . (از اقرب الموارد). مصابة. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به اصابت شود.
مصاب . [ م ُ ] (ع ص ) مصیبت رسیده و دل شکسته و غمناک و آزرده و شوریده . (ناظم الاطباء). مصیبت زده و رنج رسیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). بلا و ش...
مصأب . [ م ِ ءَ ] (ع ص ) نیک سیراب و پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد سیراب و پرشده از آب . (ناظم الاطباء).
مصعب . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) گشن و گشنی که هنوز زیر بار و یا سواری نیامده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گشن اشتر. (مهذب الاسماء...
مصعب . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) صاحب شتر سرکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.