مجره
نویسه گردانی:
MJRH
مجره . [ م ُ ج َرْ رِه ْ ] (ع ص ) آشکارکننده کاری را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آشکارکننده و ظاهرکننده . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مجره . [ م َ ج َرْ رَ ] ۞ (ع اِ) راه کهکشان . (دهار). آسمان دره و راه کهکشان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). کهکشان و آن خط ...
مجره . [ م َ ج َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خان اندبیل است که در بخش مرکزی شهرستان هروآباد واقع است و 545 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
مجرح . [ م ُ ج َرْ رِ ] (ع ص ) خسته کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که به شدت و سختی مجروح می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد...
مجرح . [ م ُ ج َرْ رَ ] (ع ص ) شهادت ردکرده شده . (فرهنگ نظام ). || بسیار زخمی کرده شده . (فرهنگ نظام ). || (اِ) قسمی از نقش بریدگی بر ک...
مجرة. [ م َ ج َرْ رَ ] (ع اِ) رجوع به مجره شود.
مجرة. [ م َ رَ ] (ع ص ) گوسپند لاغر. (منتهی الارب ). گوسپند لاغر و نیز گوسپندی که بواسطه ٔ بارداری شکم وی کلان گشته ولاغر گردد و نتواند برخیز...