گفتگو درباره واژه گزارش تخلف محصن نویسه گردانی: MḤṢN محصن . [ م ُ ح َص ْ ص َ ] (ع ص ) استوار. (از منتهی الارب ) : گفتم روم به مکه و جویم در آن حرم کنجی که سر به حصن محصن درآورم . خاقانی .در حصن کرده . (از منتهی الارب ). باحصن . محاطشده از دیوار. (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) قزوینی . در مجمعالفصحاء، محسن فراهی آمده است و او را از مداحان و شعرای آل ناصر خوانده است . (ج 1 ص 511). عوفی دربار... محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) قیصری (متوفی در 755 هَ .ق .) او راست : منظومه ٔ فرائض . (قاموس الاعلام ترکی ). محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) (میرزا...) متولد 21 ذیحجه 1288هَ . ق . در تهران . و از رجال دوره ٔ مشروطه بود و داماد سید عبداﷲ بهبهانی . پس از کشته شد... ده محسن ده محسن . [ دِه ْ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 2هزارگزی جنوب ماسور. دارای 250 تن سکنه . آ... حصن محسن حصن محسن . [ ح ِ ن ِ م ُ ح َس ْ س َ ] (اِخ ) از اعمال جزیرةالخضراء است به اندلس . (معجم البلدان ). محسن ملکی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. محسن آباد محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات با 175 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 1). محسن آباد محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران با 135 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). محسن آباد محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان ، واقع در 20هزارگزی شمال باختری آستانه و 8هزارگزی دهشال ... محسن آباد محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبند بخش مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 38هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 26هزارگزی رودبند ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود