گفتگو درباره واژه گزارش تخلف محصن نویسه گردانی: MḤṢN محصن . [ م ُ ح َص ْ ص َ ] (ع ص ) استوار. (از منتهی الارب ) : گفتم روم به مکه و جویم در آن حرم کنجی که سر به حصن محصن درآورم . خاقانی .در حصن کرده . (از منتهی الارب ). باحصن . محاطشده از دیوار. (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) رجوع به فیض کاشانی ملامحسن شود. محسن محسن . [م ُ س ِ ] (اِخ ) رجوع به قاضی نوخی علی بن محسن شود. محسن محسن . [ م ُ ح َس ْ س ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن هلال بن زهرون الصابئی بن اسحاق ، مکنی به ابوعلی . پدر هلال بن المحسن صائبی ادیب مشهور است . ... محسن محسن . [ م ُ ح َس ْ س ِ ] (اِخ ) ابن ابوالحسن علی بن محمدبن الفرات (پدرش وزیر مقتدر خلیفه بود به سال 296 هَ . ق .). مردی قسی و ظالم و بدکر... محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم علی بن محمدبن ... قاضی تنوخی . رجوع به ابوعلی محسن ... و یتیمةالدهر ج 2 ص 114 و تاریخ گزیده ص 810 شود... محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) ابن القائد. سومین از امراء بنی حماد الجزایر است و از 446 تا 447 هَ . ق . حکومت داشته است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام... محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) ابن حسن الحسینی الاعرجی الکاظمی . از علما و فقهای شیعه است . بسیاری از محضرش استفاده برده اند. او راست : المحصول فی... محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ )ابن حسین بن احمد نیشابوری . او راست : الامالی در حدیث . کتاب السیر. اعجاز القرآن . کتاب من کنت مولاه . وی از شاگردان ... محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) (الشریف ) ابن حسین بن حسن بن ابی نمی الثانی ، شریف حسنی از 1034 هَ . ق . تا 1037 هَ . ق . امیر مکه بود. پسر عمش احمدبن... محسن محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) (الشریف ...) ابن حسین بن زیدبن محسن شریف حسنی . از امرای مکه به سال 1101 هَ . ق . مدت یکسال و چهار ماه امارت کر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود