مخبر. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) خبردهنده . (غیاث ). خبردهنده و آگاه کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خبردهنده و آگاه سازنده و تحقیق کننده و گوینده ٔ اخبار. (ناظم الاطباء)
: اندر او اشکال گرگی ظاهر است
شکل او از گرگی او مخبر است .
مولوی .
-
مخبر روزنامه ؛ که برای درج روزنامه و جز آن کسب خبر می کند. خبرنگار
: مخبر ما رفت و آمد تنگدست
بیخبر چون گنگ خواب آلود مست
دفتری خالی ز اخبار جدید
همچو چشم بنده اوراقش سفید.
بهار (دیوان ج 2 ص 222).
-
مخبر صادق ؛ آورنده ٔ خبرهای راست . (ناظم الاطباء): بعضی از معلومات آن است که آن جز به قول مخبر صادق معلوم نشود. (لطائف الحکمة چ بنیاد فرهنگ ص
144).
ارباب عمائم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند.
ایرج میرزا.
و رجوع به «مخبر صادق » (اِخ ) شود.