اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مروان

نویسه گردانی: MRWʼN
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن ابی حفصه ٔ رشیدی ، مکنی به ابوالسمط یا ابوالهندام از شعرای مخضرمی است . نام او یزید و شاعری است مقل در ایام عثمان بن عفان خلیفه و اولین کس از خاندان بنومروان بن ابی حفصه است . (یادداشت مرحوم دهخدا از الفهرست ابن الندیم ).ابن الندیم در الفهرست گوید: و دیوان او سیصد ورقه است . و رجوع به تاریخ الخلفاء، العقد الفرید، عیون الاخبار، ضحی الاسلام ، الموشح ، تاریخ سیستان ص 145 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مروان بن عبدالعزیز، از امرای بنی امیه است . به سال 505 هَ . ق . در بلنسیه در اندلس متولد شد و به سال 5...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن مروان بن عبدالرحمان الناصر اموی ، ملقب به طَلیق ، از امرای بنی امیه در اندلس . ادیب و شاعر بود، و...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن شجاع ، مکنی به ابوعمر از رواة حدیث و تابعی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مروان . [ م َرْ ] (اِخ )ابن سلیمان بن یحیی بن حفصة یزید از شاعران درجه ٔ یک عرب است . جد او ابوحفصه مولای مروان بن حکم بود. مروان به سال 1...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبادبن حبیب بن مهلب بن ابی صفره ٔ مهلبی شاعر و از اهالی بصره بود و از یاران خلیل بن احمد بود. او را در ...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن سُراقةبن قتادةبن عمروبن احوص عامری . از شعرای جاهلی بود که اندکی قبل از طلوع اسلام درگذشت . او از معاصران اب...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) تثنیه ٔ مَرو، و مراد از آن مرو شاهجان و مروالروذ است . (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان ). و رجوع به مرو شود.
آل مروان . [ ل ِ م َرْ ] (اِخ ) سلسله ای از خلفای اموی هستند که پس از آل بوسفیان به خلافت رسیدند. اولین خلیفه ٔ آل مروان ، مروان بن حکم است...
بنی مروان . [ ب َ م َ ] (اِخ ) رجوع به آل مروان شود.
ابن مروان . [ اِ ن ُ م َرْ] (اِخ ) احمدبن مروان دینوری مالکی . او راست کتابی به نام مجالسه و آن جُنگ مانندی است در مطالب متفرقه و نوادر ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.