مسرور
نویسه گردانی:
MSRWR
مسرور. [ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابوعبدالرحمان . رجوع به ابوعبدالرحمان شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مسرور. [ م َ ] (ع ص ) ناف بریده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناف زده . مقطوع السرة. یقال : وُلد الرسول (ص ) مختوناً مسروراً. (امتاع الاسما...
مسرور. [ م َ] (اِخ ) ابن محمد طالقانی ، مکنی به ابوالفضل . از شعرای دوره ٔ آل سبکتکین بود که برخی از اشعار او را عوفی نقل کرده است . رجوع ب...
مصرور. [ م َ ] (ع ص ) سرمازده از گیاه . || درکیسه نهاده و کیسه کرده شده . (ناظم الاطباء).- حافر مصرور ؛ سم تنک گرد یا ترنجیده . (از منتهی الا...