اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مصرور

نویسه گردانی: MṢRWR
مصرور. [ م َ ] (ع ص ) سرمازده از گیاه . || درکیسه نهاده و کیسه کرده شده . (ناظم الاطباء).
- حافر مصرور ؛ سم تنک گرد یا ترنجیده . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (آنندراج ). حافر مصطر. (منتهی الارب ).
|| (اِ) گیاهی است از تیره ٔ بالانوفوراسه ۞ و از رده ٔ دولپه ایهای جداگلبرگ که انگل ریشه ٔ سایر گیاهان می شود. این گیاه در نواحی بحرالرومی و جزیره ٔ مالت و شمال افریقا می روید و چون شکل ظاهرش شبیه قارچ است آن را قارچ جزیره ٔ مالت نیز می گویند. از گرد این گیاه جهت بند آوردن خون استفاده می کنند. مسرور. طرثوث . قارچ مالت . قارچ مالته . ایرالذئب .زب الارض . زب الریاح . مالته منطاری .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مسرور. [ م َ ] (ع ص ) ناف بریده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناف زده . مقطوع السرة. یقال : وُلد الرسول (ص ) مختوناً مسروراً. (امتاع الاسما...
مسرور. [ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابوعبدالرحمان . رجوع به ابوعبدالرحمان شود.
مسرور. [ م َ] (اِخ ) ابن محمد طالقانی ، مکنی به ابوالفضل . از شعرای دوره ٔ آل سبکتکین بود که برخی از اشعار او را عوفی نقل کرده است . رجوع ب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.