 
        
            ملاء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MLAʼ
    
							
    
								
        ملاء. [ م ُل ْ لا ] (از ع ، ص ) بسیار پر یعنی  پر بسیار از علم . مأخوذ از ملؤ، که  به  معنی  پری  است  چنانکه  کُبّار به  معنی  بسیار بزرگ . فارسیان  این  قسم  الف  ممدوده  را مقصوره  خوانند مگر در اضافت  و وصفیت . (از غیاث ). و رجوع  به  مُلاّ شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        نیم ملا. [م ُل ْ لا ] (ص  مرکب ) که  در علم  به  کمال  نرسیده  است .-  امثال  :نیم طبیب  بلای  جان  ، نیم ملا بلای  ایمان . (یادداشت  مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نام تپه ای است بلند بین روستای خیرک از توابع دشتستان و روستای سرمشهد از توابع شهرستان کازرون که اگر کسی بر فراز آن بایستد می تواند هر دو روستا را مشاه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملا یزغل . [ م ُ ل  لا ی َ غ َ] (اِ مرکب ) آدم  شوریده رنگ  و بد سر و وضع و بدلباس  و کثیف  و ژولیده . (فرهنگ  لغات  عامیانه ٔ جمال زاده ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کهن ملا. [ ک َ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  از بخش  سوران  است  که  در شهرستان  سراوان  واقع است  و 100 تن  سکنه  دارد که  از طایفه ٔ میرمرادزایی  هستند. (...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) نام  نهری  است . این  نهر به  امر رضاشاه  از سرآب  صالحک  تا ده  ملا بیش  از سی  و ششهزار گز امتداد یافت  و جمله  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ )  دهی  است مرکز دهستان  ملابخش  هندیجان  شهرستان  بهبهان . واقع در26هزار گزش  شمال  باختری  هندیجان . دارای  990 تن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  جاپلق  بخش  الیگودرز شهرستان  بروجرد. واقع در شمال  الیگودرز. دارای  154 تن  سکنه . آب  آن  ا...