ملاء
نویسه گردانی:
MLAʼ
ملاء. [ م ُل ْ لا ] (از ع ، ص ) بسیار پر یعنی پر بسیار از علم . مأخوذ از ملؤ، که به معنی پری است چنانکه کُبّار به معنی بسیار بزرگ . فارسیان این قسم الف ممدوده را مقصوره خوانند مگر در اضافت و وصفیت . (از غیاث ). و رجوع به مُلاّ شود.
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نیم ملا. [م ُل ْ لا ] (ص مرکب ) که در علم به کمال نرسیده است .- امثال :نیم طبیب بلای جان ، نیم ملا بلای ایمان . (یادداشت مؤلف ).
نام تپه ای است بلند بین روستای خیرک از توابع دشتستان و روستای سرمشهد از توابع شهرستان کازرون که اگر کسی بر فراز آن بایستد می تواند هر دو روستا را مشاه...
مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...
مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...
ملا یزغل . [ م ُ ل لا ی َ غ َ] (اِ مرکب ) آدم شوریده رنگ و بد سر و وضع و بدلباس و کثیف و ژولیده . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
کهن ملا. [ ک َ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از بخش سوران است که در شهرستان سراوان واقع است و 100 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ میرمرادزایی هستند. (...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) نام نهری است . این نهر به امر رضاشاه از سرآب صالحک تا ده ملا بیش از سی و ششهزار گز امتداد یافت و جمله ...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان ملابخش هندیجان شهرستان بهبهان . واقع در26هزار گزش شمال باختری هندیجان . دارای 990 تن...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در شمال الیگودرز. دارای 154 تن سکنه . آب آن ا...