 
        
            ملاء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MLAʼ
    
							
    
								
        ملاء. [ م ُل ْ لا ] (از ع ، ص ) بسیار پر یعنی  پر بسیار از علم . مأخوذ از ملؤ، که  به  معنی  پری  است  چنانکه  کُبّار به  معنی  بسیار بزرگ . فارسیان  این  قسم  الف  ممدوده  را مقصوره  خوانند مگر در اضافت  و وصفیت . (از غیاث ). و رجوع  به  مُلاّ شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ملا. [ م ِ ] (ع  اِ) مدت  زندگی . ج ، اَملاء ودر لسان ، مَلا ضبط شده است . (از ذیل  اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  از رانوس  رستاق  کجور است .(مازندران  و استرآباد رابینو، متن  انگلیسی  ص 109).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) چهاردهمین  از خاقان  خوقند (1273 - 1275 هَ . ق .). (یادداشت  به  خط مرحوم  دهخدا).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملا. [ م ِ ] (اِخ )  ۞  جغرافی دان  لاتینی  در قرن  اول  میلادی  و معاصر امپراتور کلود  ۞  و احتمالاً از مردم  اسپانی  و از خانواده ٔ سنک   ۞  بود. اث...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملع. [ م َ ] (ع  مص ) زود رفتن . (تاج  المصادر بیهقی ). تیز و سبک  رفتن . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (از اقرب  الموارد): ملعت  الناقة فی  سیرها؛ تند و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملع. [ م ُ ل ُ ] (ع  ص ، اِ) ج ِ ملیع. (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد). رجوع  به  ملیع شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملاَّء. [ م ُ ل َ ]  ۞  (ع  ص ، اِ) ج ِ مَلی ٔ . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد). رجوع  به  ملی ٔ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        (مُ لْ لا نُ قَ) (ص نسب .) کنایه از: 1 - کسی که زیاد به سنت های کهن ادبی پای بند باشد. 2 - کسی که به املای دقیق و تحت اللفظی واژه ها بیشتر توجه می کند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مال ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  از دهستان  طیبی  گرمسیری  است  که  در بخش  کهکیلویه ٔ  ۞  شهرستان  بهبهان  واقع است  و 240 تن  سکنه  دارد. این  ده ...