ملع
نویسه گردانی:
MLʽ
ملع. [ م َ ] (ع مص ) زود رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). تیز و سبک رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): ملعت الناقة فی سیرها؛ تند و سبک رفت آن ماده . (ناظم الاطباء). || از گردن کشیدن پوست گوسفند را. (آنندراج ) (منتهی الارب ): ملعالشاة ملعاً؛ از گردن پوست کند آن گوسپند را. (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || مکیدن شتر بچه ٔ جداشده از مادر پستان مادر را. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) گردآمدگی به دشمنی بر کسی . (ناظم الاطباء): هم علیه ملع واحد؛ یعنی ایشان بر وی گرد آمدند به دشمنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سیر سریع و خفیف . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ملع. [ م ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملیع شود.
ملا. [ م َ ] ۞ (از ع ، ص ) پر : خانه تهی ز چیز و ملا از خورندگان آبی به ریق می خورد از ناودان برف . کمال الدین اسماعیل .- ملا شدن ؛ پر شدن ...
ملا. [ م ُل ْ لا ] (ص ، اِ) مأخوذ از مولای تازی ۞ ، لقب استاد و معلم خواه مرد باشد و یا زن . (ناظم الاطباء). این کلمه را صاحب تاج العروس گ...
ملا. [ م َ ] (ع اِ) بیابان دور. (مهذب الاسماء). دشت و بیابان . (منتهی الارب ). دشت . (ناظم الاطباء). صحرا. (از اقرب الموارد). || زمین فراخ ....
ملا. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَلاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به ملاة شود.
ملا. [ م ِ ] (ع اِ) مدت زندگی . ج ، اَملاء ودر لسان ، مَلا ضبط شده است . (از ذیل اقرب الموارد).
ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از رانوس رستاق کجور است .(مازندران و استرآباد رابینو، متن انگلیسی ص 109).
ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) چهاردهمین از خاقان خوقند (1273 - 1275 هَ . ق .). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ملا. [ م ِ ] (اِخ ) ۞ جغرافی دان لاتینی در قرن اول میلادی و معاصر امپراتور کلود ۞ و احتمالاً از مردم اسپانی و از خانواده ٔ سنک ۞ بود. اث...
ملأ. [ م َل ْءْ ] (ع مص ) پر کردن . (تاج المصادربیهقی ) (دهار). پر کردن . مَلاءَة. مِلاءَة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء...