ملع
نویسه گردانی:
MLʽ
ملع. [ م َ ] (ع مص ) زود رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). تیز و سبک رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): ملعت الناقة فی سیرها؛ تند و سبک رفت آن ماده . (ناظم الاطباء). || از گردن کشیدن پوست گوسفند را. (آنندراج ) (منتهی الارب ): ملعالشاة ملعاً؛ از گردن پوست کند آن گوسپند را. (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || مکیدن شتر بچه ٔ جداشده از مادر پستان مادر را. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) گردآمدگی به دشمنی بر کسی . (ناظم الاطباء): هم علیه ملع واحد؛ یعنی ایشان بر وی گرد آمدند به دشمنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سیر سریع و خفیف . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قلعه حاجی ده ملا. [ ق َ ع َ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در 25000گزی جنوب باختری شاه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ملا عبدالقادر بدائونی با نام کامل ملا عبدالقادر بن ملوک شاه بدائونی، شاعر، منتقد، تاریخ نویس و مترجم فارسی زبان مشهور قرن دهم هجری در هندوستان است. زا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.