اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

می

نویسه گردانی: MY
می . (یونانی ، حرف ، اِ) مو. نام حرف دوازدهم از حروف یونانی ونماینده ٔ ستاره های قدر یازدهم و صورت آن این است :

M (m).


(از یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
می بهی . [ م َ / م ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) می به . شراب به . شراب بهی : هرکه از او (از مشمش = زردآلو) تازه بخورد باید که سرکنگبین انگبین از سر وی...
می تیل . (اِ) سارُق . لفاف . پارچه ٔ توشک بی حشو آن . آستر و رویه ٔ توشک و لحاف به هم دوخته که هنوز پنبه یا حشو دیگر در آن نکرده باشند. (یادد...
می انز. [ اَ ] (اِ) بارانک ، و آن درختی است از تیره ٔ گل سرخیان ، با گلهای سفید و قرمز و صورتی . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به بارانک شود.
می بختج . [ م َ ب ُ ت َ ] (معرب ، اِ مرکب ) مأخوذ از می پخته ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). منظور از آن اغلوقی است وآن عصاره ٔ انگور ...
می پالا. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) می پالاینده . پالاینده ٔ می . که باده را بپالاید. صافی که با آن می بپالایند : هیبتش در کاسه ٔ سر خصم راهم ...
می پخته . [ م َ / م ِ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) دوشاب . (ناظم الاطباء). به معنی دوشاب است . (برهان ). || دوشاب قوام آورده . (ناظم الاطباء). د...
می پرست . [ م َ / م ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) کنایه از دایم الخمر است یعنی شخصی که پیوسته شراب خورد. (برهان ). دایم الخمر و آن که پیوسته شراب ...
می آباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در 7هزارگزی جنوب شهر ملایر با 910 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مال...
می آشام . [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) میخواره . می گسار. شرابخوار. که باده خورد : می آشام غمت پیمانه و ساغرنمی داردبجز تبخانه بر لب ساغر دیگر نمی...
می آلود. [ م َ / م ِ ] (ن مف مرکب ) می آلوده . آلوده به شراب : عیبم بپوش زنهار ای خرقه ٔ می آلودکان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد. حافظ.حافظ به...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۰ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.