اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناصر

نویسه گردانی: NAṢR
ناصر. [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) یاریگر. رهاننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یاری دهنده . (السامی ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). یاری کننده . (فرهنگ نظام ). نصرت کننده . مددکار.فریادرس . معین . فیروزی دهنده . رفیق . همراه . (ناظم الاطباء). یار. یاور. ج ، نصار. نصر. انصار :
جاودان شاد باد و در همه وقت
ناصرش ذوالجلال و الاکرام .

فرخی .


به طوع و طبع کند ناصر ترا یاری
به جان و تن ندهد حاسد ترا زنهار.

مسعودسعد.


ناصر ملت طراز،قاهر بدعت گداز
شاه خلیفه پناه ، خسرو سلطان نشان .

خاقانی .


حافظ اعلام شرع ناصر دین رسول
کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا.

خاقانی .


چون به سخن راستی آری به جای
ناصر گفتار تو باشد خدای .

نظامی .


نسل ایشان نیز هم بسیار شد
نور احمد ناصر آمدیار شد.

مولوی .


اگر از چشم همه خلق بیفتم سهل است
تو مپندار که مخذول ترا ناصر نیست .

سعدی .


قائم مقام ملک سلیمان و ناصر اهل ایمان . (گلستان ). || آب که از دور آید و مدد کند سیل ها را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، نُصّار. نَصر. اَنصار. || راه گذر آب به سوی وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجرای آب به سوی وادی ها. (از اقرب الموارد). مجرای آب به وادی . (فرهنگ نظام ). مجری الماء الی الاودیة. (المنجد) (معجم متن اللغة). ج ، نواصر. رجوع به نواصر شود. || پشته ٔ بزرگ به درازی یک کروه و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشته ٔ بزرگ به درازای یک میل و مانند آن . (ناظم الاطباء). اعظم من التلعة یکون میلا او نحوه . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ناصر نجفی . [ ص ِ رِ ن َج َ ] (اِخ ) (شیخ ...) از شاعران قرن دوازدهم و معاصران لطفعلی بیک آذر است ، در نجف متولد شد و در اصفهان نشأت یافت و ...
ناصر نجفی . [ ص ِ رِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن حسین نجفی . او راست «الجداول النورانیه » در استخراج آیات قرآنی . رجوع به اعیان الشیعه ج 49 ص 113 ش...
ناصر نسوی . [ ص ِ رِ ن َ س َ ] (اِخ ) رجوع به ناصر لغوی شود.
ناصر طبیب . [ ص ِ ](اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی ، از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
ناصر کاشی . [ ص ِ رِ ] (اِخ ) ناصرالدین ، متخلص به ناصر. هدایت آرد: «از اماجد فضلا و از اعاظم شعرای متقدمین است ». او راست :دو چیز هست که جزنا...
ناصر لغوی . [ ص ِ رِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) از شاعران قرن چهارم است . وی به روایت عوفی : «از شعراء امیر محمد محمود [ غزنوی ] بود و شعر او را لطافتیست...
ناصر للحق . [ ص ِ رُ لِل ْ ح َق ق ] (اِخ ) (الَ ...) لقب دیگر امام الداعی الی اﷲ حسن بن علی بن حسن بن زیدبن عمربن علی بن حسین بن علی بن اب...
ناصر مطرزی . [ ص ِ رِ م ُ طَرْ رِ ] (اِخ ) ناصربن ابی المکارم عبدالسعیدبن علی ، ملقب به مطرزی و مکنی به ابوالفتح ۞ خوارزمی حنفی معتزلی . ...
ناصر میرزا. [ ص ِ ] (اِخ ) وی سومین و کهترین پسر سلطان عمر شیخ گورکانست و مادرش امید نام از اهالی اندجان بود. (از حبیب السیر ج 4 ص 100).
ناصر بخاری . [ ص ِ رِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به ناصر بخارائی شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.