نذل
نویسه گردانی:
NḎL
نذل . [ ن َ ] (ع ص ) فرومایه . ناکس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خسیس از مردم . (از اقرب الموارد). خوار. حقیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوار در جمیع احوالش . (از اقرب الموارد). خسیس . محتقر. (المنجد). || ساقط در دین یا در حسب .(از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، انذال ، نُذول .
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نزل . [ ن َ ] (ع ص ) مکان نزل ؛واسع بعید. (از ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ).
نزل . [ ن َ زَ ] (ع اِ) باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). ج ، انزال .- سحاب نُزْل و ذونَزَل ؛ کثیرا...
نزل . [ ن َ زِ ] (ع ص ) جائی که اکثر در آنجا فرودآیند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ۞ (از المنجد). || خط نزل...
نزل . [ ن ُ ] (ع اِ) ضیافت و مهمانی که در پیش مهمان گذارند. (غیاث اللغات ). آنچه پیش آینده و مهمان نهند چون فرودآید. (ترجمان علامه ٔ جرجا...
نزل . [ ن ُ زُ ] (ع اِ) آنچه پیش مهمان فرودآینده نهند از طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوراکی که برای مهمان آماد...
نزل . [ ن ِ ] (ع ص ) فراهم آمده . مجتمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).ج ، نزول . || (اِ) در تداول عوا...
نضل . [ ن َ ] (ع مص ) چیره شدن بر کسی در تیراندازی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). کسی راغلبه کردن به تیر اندا...
نضل . [ ن َ ض َ ] (ع مص ) لاغر و نزار گردیدن ستور و بی تاب و مانده شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). لاغر و رنجور و مانده ش...
به معنی غارت کردن جنسی زنان خانه ای توسط مغولان چه مردان آن خانه حضور داشتند یا حضور نداشتند هم می باشد؛ فرود آمدن مغولان و ورود با زور به خانه ای و ت...
نزل آباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار، در 15هزارگزی مشرق سبزوار در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 375 تن...