نزء
نویسه گردانی:
NZʼ
نزء. [ ن َزْءْ ] (ع مص ) نزوء. برافژولیدن و تباهی افکندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برافژولیدن . (ناظم الاطباء). تباهی افکندن میان قوم . (از ناظم الاطباء)(صراح ). تحریش و افساد میان قوم . (از اقرب الموارد)(از المنجد). یقال : نَزَءَ الشیطان ُ بینهم ؛ أی القی الشر و الاغراء. (منتهی الارب ). || حمله کردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برگردانیدن کسی را از کاری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). برگردانیدن کسی را از گفتار یا کارش یا چیز دیگر. (از اقرب الموارد). رد. (المنجد). || برانگیختن . حریص کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). در تمام معانی رجوع به نزو شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
نز. [ ن َ ] (حرف نفی +حرف اضافه ) مخفف نه از. (ناظم الاطباء) : گنبدی نهمار بربرده بلندنش ستون از زیر و نز برسوش بند. رودکی .این جهان سربه...
نز. [ ن َزز ] (ع اِ) زهاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نِزّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آب زه . (مهذب الاسماء). ۞ آبی ...
نز. [ ن ِزز ] (ع اِ) زهاب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نَزّ. رجوع به نَزّ شود.
نز. [ ن ُ ] (اِ) برنج دانه ٔ معروف . (یادداشت مؤلف ).
نض . [ ن َض ض ] (ع ص ، اِ) کار ناپسندیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). امر مکروه . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). |...
نذ. [ ن َذذ ] (ع مص ) کمیز انداختن و شاشیدن . (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). رجوع به نذیذ شود.