اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نسا

نویسه گردانی: NSA
نسا. [ ن ِ / ن َ ] (اِخ ) در اوستا و پارسی باستان : نی سایه ۞ ، در یونانی و رومی : نی سه ئیه ۞ ، در پارسی نسا به فتح و کسر اول [ ن َ / ن ِ ] هر دو آمده و آن در اصل به معنی آباد و آباده بوده چنانکه اکنون نام بسیاری از دیه ها مختوم به آباد است (جعفرآباد، حسن آباد، علی آباد)، در سابق نسا به کار برده می شد. این کلمه از دو جزو مشتق است : نی ۞ (پیشوند به معنی : فرو، پائین ) +سی ۞ (در نهادن ، نشستن ، آسودن )، پس نسا به معنی نشستگاه ، فرودگاه ، زیستگاه ، آبادی است . بسیاری از شهرهای ایران بدین اسم نامبردار شدند: 1- نسا واقع میان شهر مرو و بلخ ، پایتخت تیرداددومین پادشاه اشکانی (214-248 م .). شاهنامه دو بار از این شهر نام برده . به قول سایکس انگلیسی این شهر در ده میلی جنوب اسک آباد (عشق آباد حالیه ) واقع بوده است . 2- نسا واقع در ماد، که داریوش در کتیبه ٔ بهستان از آن نام می برد. همین شهر است که به داشتن اسبان نیک نژاد مشهور بوده است . 3- نسا در بم . 4- نسا در کرمان . 5- نسا در فارس که همان شهر بیضا (بیضای عهد اسلامی ) است . 6- نسا در میانه (میانک ) از شهرهای خراسان که مارکوارت آن را همان شهر «یهودان » که در قرون وسطی نامبردار بوده می داند و امروز آن را میمند گویند، در حوالی سرحد ترکستان و افغانستان . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین از یادداشتهای پورداود در فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 280 به بعد). و رجوع به مدخل بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نسع. [ ن َ ] (ع مص ) دروا شدن گوشت بن دندان از دندان و فروهشته و سست گردیدن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از معجم مت...
نسع. [ ن ِ ] (ع اِ) نوار و تنگ ستور که از دوال پهن بافند بر شکل شراک کفش . ۞ (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). نوار ...
نسع. [ ن ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ نِسْع. رجوع به نِسْع شود.
نسع. [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نِسْع. رجوع به نِسْع شود.
نصاء. [ ن ِ ] (ع مص ) موی پیشانی یکدیگر را گرفتن . (آنندراج ). مناصاة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به مناصاة شود.
نصع. [ ن َ / ن ُ / ن ِ ] (ع اِ) جامه ای است سخت سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک نوع جامه ٔ سخت سپید، یا پوستی سپید. (ناظم الاطباء). پوست...
نصع. [ ن ِ ص َ ](ع اِ) سفره ای چرمین . نطع ادیم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). قطعه ای از پوست که بر روی آ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.