نصر
نویسه گردانی:
NṢR
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن هارون نصرانی در سلطنت عضدالدوله به منصب وزارت رسید «در باب تعمیر کلیسیاها و معابد نصاری و ترسایان سعی موفور بجای آورد و چون عضدالدوله به رحمت حق ... پیوست و پسرش ابوالفوارس بر تخت سلطنت نشست به قتل نصربن هارون مبادرت نمود». (تاریخ الخلفاء، ص 118). و نیز رجوع به تاریخ ادبیات ایران ، دکتر صفا ج 1 ص 233 شود.
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نصر سامانی . [ ن َ رِ ] (اِخ ) (امیر...) ابن احمدبن اسماعیل ، ملقب به امیرسعید و مکنی به ابوالحسن و مشهوربه امیر نصر سامانی ، وی سومین و معر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زاویه ٔ نصر. [ ی َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) زاویه ای است در خارج قاهره و محل اقامت و اعتکاف مؤسسش شیخ نصربن سلیمان منبجی بوده است . شیخ نصر مرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رجأبن نصر. [ رَ ءِ ن ِ ن َ ] (اِخ ) مکنی به ابوالفرج ومعروف به بلفرج . از متقدمان دانشمندان فلسفه و هندسه بوده است . رجوع به ترجمه ٔ محاس...
بو نصر مشکان دبیر دیوان رسایل سلطان محمود غزنوی، و پس از سلطان محمود هم تا اوائل سلطنت سلطان مسعود غزنوی، بود. وی بالاترین مقام در دیوان، صاحب دیوان ر...
امامزاده سید ناصرالدین از نوادگان محمد بن علی پیشوای پنجم شیعیان است.[۱] معماری این بنا مربوط به دوره صفوی - دوره قاجار است و در تهران، ضلع غربی خیابا...
جزیره ٔ بنی نصر. [ ج َ رَ ی ِ ب َ ن َ ] (اِخ ) روستایی است به مصر.(منتهی الارب ). ناحیه ٔ وسیعی است به مصر و در آن دیه هایی است . (از تاج ال...
ابراهیم بن نصر. [ اِ م ِن ِ ن َ ] (اِخ ) ابواسحاق سورینی ، محدث مشهور. در روایت صادق بوده و برای استماع حدیث ببصره و شام و نواحی دیگر مساف...
ابراهیم بن نصر. [ اِ م ِ ن ِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق سلامی شود.