نعص
نویسه گردانی:
NʽṢ
نعص . [ ن َ ] (ع مص )خوردن ملخ گیاه زمین را. (از منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). خوردن ملخ همه ٔ گیاه زمین را. (از متن اللغة). || به حرکت درآوردن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
نعص . [ ن َ ع َ ] (ع اِمص ) خمیدگی و برگردیدگی . ۞ (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). تمایل . (از متن اللغة). || (مص ) متمایل گ...
نعث . [ ن َ ] (ع مص ) گرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفتن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد): نعثه ؛ اخذه و تناوله . (متن اللغة).
نعس . [ ن َ ] (ع مص ) به خواب شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نعاس . (منتهی الارب ). رجوع به نعاس شود. || نرم و سست گشتن رای . || سست ...
نعس . [ن ُع ْ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناعس . رجوع به ناعِس شود.
ناث . [ ناث ث ] (ع ص ) غیبت کننده . (ناظم الاطباء). ج ، نثاث . رجوع به ناثی شود.
ناس . (ع اِ) اسمی است که برای جمع وضع شده مثل قوم و رهط. واحدش انسان است . و بر انس و جن اطلاق می شود و اغلب بر انس . و گفته اند که اصلش...
ناس . [ سِن ْ ] (ع ص ) رجوع به ناسی شود.
ناس . (اِخ ) نام قریه ای بزرگ از نواحی خراسان . (تاج العروس ). قریه ٔ بزرگی است بنواحی ابیورد. (از سمعانی ).
ناس .(اِخ ) [ الَ ... ] سوره ٔ صدوچهاردهمین از قرآن ، و آن شش آیت است ، پس از سوره ٔ فلق و آخرین سورة است از قرآن و به این آیت شروع می شو...
ناس . (اِخ ) ۞ رودخانه ای است در کلمبیای بریتانیا که از سلسله جبال غربی روشوز ۞ سرچشمه می گیرد. طول آن 350هزارگز است و به خلیجی در اق...