اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه
هنام و بسطام . [ هَُ م ُ ب َ ] (اِخ ) دهستانی است از بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. در خاور بخش واقع شده و منطقه ای کوهستانی و سردسیر است . آب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دست به عصا رفتن؛ کنایه از رفتار با احتیاط بخاطر شرایط موجود: تصور کنید یک لیوان آب دستتان است در صورتی که کژ است مراقب باشید که نریزد و این عبارت به ا...
خیرات و مبرات. کارهای سخاوتمندانه و بزرگوارانه. در اینجا «خیرات» جمع «خیر» است و «مبرات» جمع «مبرة». رجوع شود به تبرع. (نگاه کنید به: خیرات ریشه تاریخ...
فراهم کردن، جور کردن، تهیه کردن، ارائه کردن، نشان دادن
افراط و تفریط. از حد تعادل، یا معقول، در گذشتن در انجام امور، چه از طریق زیاده روی نمودن ( افراط ) و چه از طریق کوتاهی نمودن ( تفریط ). رجوع شود به...
اصطلاح محاوره‌ای به معنای آوازه، شکوه، جاه و جلال، عظمت. در محاوره، به معنای منفی هم به کار می‌رود. مثال: «کبکبه و دبدبه‌اش زیاد است»: خودبزرگ‌بین و ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آسان گیری، رواداری یا تسامح به مدارا، گذشت، چشم پوشی کردن وکوتاه آمدن یا تنازل کردن، رواداری، بردباری و تحمل آرای دیگران، سعه صدر و دیگرپذیری معنا ش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.