اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه
طاق و طمطراق . [ ق ُ طُ طُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) نیزاز اتباع است . رجوع به طاق و طارم شود : ای خداوندان طاق و طمطراق صحبت گیتی نمی ارزد فر...
عالی و جمالی . [ وَ ج َ ] (اِخ ) جزء طائفه ٔ هفت لنگ از ایل بختیاری ایران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 5).
طعنه و تعریض . [ طَ ن َ / ن ِ وُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . به کنایه سخن گفتن : سخن به طعنه و تعریض گفت . رجوع به تعریض ...
گنبد و بارگاه . [ گُم ْ ب َ دُ رِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گنبد و مأذنه ٔ زیارتگاه . رجوع به گنبد شود.
لت و پار شدن . [ ل َ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفرق و پراکنده شدن . جزٔجزء و پاره پاره شدن . پاره پاره و لخت لخت شدن . پریشان شدن .- لت و پار ...
لاف و لامانی . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لاف و گزاف . لاف و لام : سخنت را نه عبارت لطیف و نه معنی عروس زشت حلی دون و لاف و لامانی...
لام و لامانی . [ م ُ ] (اِ مرکب ،از اتباع ) از اتباع است . رجوع به لام و لامانی شود.
له و په شدن . [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده شدن . خرد و خاکشی شدن . سخت لِه شدن ، چنانکه گوشت کوفته در هاون .
نهان و آشکار. [ ن ِ / ن َ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) غیب و شهود. (یادداشت مؤلف ). ظاهر و باطن . (ناظم الاطباء). رجوع به نهان و نیز رجوع به...
هرم و کاریان . [ هََ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش جویم شهرستان لار که حدود و مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال دهستان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.