اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۷ ثانیه
رب و رب یاد کردن . [ رَب ْ ب ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخت تأثر یافتن و رنجه شدن چنانکه از سرما یا خوردن چیزی سخت ترش و غیره .
رامه ٔ علیا و سفلی . [ م ِ ی ِ ع ُ وَ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان اختر پشتکوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوندواقع در 43هزارگزی جنوب فیروزکوه...
(مص مرکب ) تلاش و تکاپو کردن از سر نگرانی. اضطراب. نگران شدن. (احراری)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جاجیم پارچه ای ضخیم و کم عرض است که با استفاده از پودهای کلفت بافته میشود. رنگهای به کار رفته در جاجیم در 6 تا 8 رنگ و بیشتر از رنگهای سنتی و گیاهی و ...
ایران و قضیه ایران Persia and the Persian Question کتابی است اثر سیاستمدار انگلیسی جرج کرزن دربارهٔ ایران و مسئله شرق که در سال ۱۸۹۲ میلادی در دو جلد ...
عاملان دریا و کان . [ م ِ ن ِ دَرْ وَ / وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سیارات است که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و قم...
کام و زبانه کردن . [ م ُ زَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با اسکنه جایی در چوب پیدا کردن و چوبی سرپهن و تیز در میان آن جا فروبردن . آنجای ...
نشست و خاست کردن . [ ن ِ ش َ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مصاحبت کردن . معاشرت کردن . رجوع به نشست و خاست شود.
گریه و زاری کردن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ وُ ک َ دَ] (مص مرکب ) گریه کردن توأم با آه و ناله . شیون کردن : و این جادوان دست بریده پیش آن جا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.