اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۶ ثانیه
صاف و پوست کنده . [ ف ُ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) صریح . آشکارا. روشن . بی کنایت . صاف و ساده . بی پرده . و رجوع به صاف و ساده شود.
شیر و خورشید سرخ . [ رُ خوَرْ / خُرْ دِ س ُ ](اِخ ) سازمانی خیریه در ایران قبل از انقلاب اسلامی ، وابسته به صلیب سرخ جهانی که بجای علامت ...
خوش نقش و نگار. [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ش ُ ن ِ ] (ص مرکب ) خوش آب و رنگ . خوش رنگ . خوش ترکیب از جهت رنگ .
خوش دست و پنجه . [ خوَش ْ / خُش ْ دَ ت ُ پ َ ج َ / ج ِ ] (ص مرکب ) خوشنواز. سازنواز نیکو. خوب ساززن . || زبردست . ماهر. خیاط خوش دست وپنجه ؛ یعنی...
الف و دال و میم . [ اَ ل ِ ف ُ ل ُ ] (اِخ ) یا الف دال میم ، کنایه ازآدم علیه السلام است . (هفت قلزم ). رجوع به الف شود.
و ان یکاد خواندن .[ وَ اِ ی َ / اِی ْ ی َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) آیه ٔ«و ان یکاد» برای چشم زخم بر کسی دمیدن : و ان یکاد همی خواند جبرئیل ا...
" هم تنی و هم روانی " عبارتی است که در آیین و پیوند زناشویی ایرانیان و امروزه زرتشتیان بکار گرفته میشود. این عبارت زیبا، گویای درونمایه ی فاخر و شکو...
خیلی توالت رفتن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یک روستا در چهار محال و بختیاری است که اهالی آن نام هلیسایی دارند و خاندان هلیسایی همگی لر بختیاری اند و امروزه خیلی از این خاندان در استان خوزستان زن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.