وا
نویسه گردانی:
Wʼ
وا. (ص ) به معنی دور بنظر آمده است که نقیض نزدیک باشد. (برهان ).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
وا. (حرف ) چون حرف عطفی برای اتباع و مزاوجه ها و گاه معنی تکرار و تأکید را رساند: رنگ و وارنگ ، جور و واجور و میتوان آن را بدل الف (آ) دا...
وا. (پسوند) مانند مزید مؤخر یا پساوند در آخر اسماء درآید بمعانی ذیل : اتصاف را رساند: پیشوا. پیشوایی . مروا. مرغوا.پیلوا (پیله وا). || مخفف وای ...
وا. (اِ) به معنی پا: چاروا. چاروای . || با. ابا. به معنی آش یا مرادف باج (معرب )، در تحفه به معنی با آمده که ابا نیز گویند که آش باشد چون...
وا. (ص ) گشاده . باز : مغان گشاده در فیض و بسته در مرتاض که باد وا همه درهای فیض بر فیاض .آصفی .
وا. (صوت ) مخفف وای . کلمه ای است که مردم مریض در زمان شدت مرض به آن ندا کنند. (برهان ). || گاه در محل تأسف خوردن کف های دست برهم ...
وا. (اِ) در کلمه ٔ «اوروا» و «خشک وا» معنی خاص دارد شاید به معنی آرد یعنی دقیق الحنطه و غیره باشد.
وا. (ع پیشوند) مزید مقدم عربی که استغاثه را رساند. اشارت از واویلا باشد. (غیاث ): وااسلاماه . وااسفاه . وااسفا!. دریغا!. دردا!. دردا و دریغا، ای...
وا. [ وَل ْ لاه / وَل ْ لا هَِ / وَل ْ ل َه ْ ] (ع سوگند) سوگند بخدا. قسم بخدا. بخدا سوگند. بخدا قسم . باﷲ. تاﷲ. ایم اﷲ. هیم اﷲ. سوگند بخدای : حقا ...
وا. (ا)، (زبان مازنی)، باد.
"نناری
اته صحرایی کتر میرنه
دیاری
ولگ و وا چکه زننه"
در نهان کبوتری صحرایی می میرد / در چشم انداز / برگ وباد ...
ای وا. [ وَل ْ لاه ] (ع صوت ) به معنی «آری بخدا» در مقام تصدیق و اعتراف به برتری کسی گفته میشود. (فرهنگ لغات عامیانه ). در تداول هنگامی...