اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۳ ثانیه
شش و بش . [ ش َ / ش ِ ش ُ ب ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) (مرکب از شش فارسی + بش ترکی به معنی پنج ) شش بش . اصطلاح تخته نرد است و آن وقتی ...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ریژوکام rižo-kām (دری) ***فانکو آدینات 09163657861
lahvolaeb: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: خزتایی xaztāi (سغدی) ***فانکو آدینات 09163657861
دو نفر بودن
زر و سیم؛ طلا و نقره. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). ////////////////////////////////////////////////////////////////////// گوهَرِ مَعرِفَت آموز ک...
همتای پارسی این ترکیب عربی، اینهاست: نیوائیت nivāit (اوستایی: nivāiti) آخاس ãxās (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
کنایه به حیله گری در به ثمر رساندن امور است... با هر کلکی کار را پیش بردن... با دوز و دغلکاری رفع مشکلات را کردن...
بیان عامیانه ی غر زدن، گله و شاکیت لفظی، زیرلب دشنام دادن
قطعی، قاطع بجای واژه های از ریشه عربی «قاطع» و «قطعی» می توان بسته به مورد از واژه هایی پارسی چون «بُرّنده»، «تیز» و از همه باریک تر «تیز و بز» سود...
گِ و گَ پُ. دوخت و دوز در گویش کازرونی(ع.ش)
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.