اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
کار برد این دو واژه کنار هم در گویش فارسی زبانان کابلی دیده می شود که در تحقیر به مهاجمان بیگانه از این دو واژه کار می گیرند. و معنای این دو همان سگ و...
[رُ] بحبوحه، در میان گرفتاری
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه ها عربی است و پارسی جایگزین آنها اینهاست: وینیم (سنسکریت: وینیمَیَ) ویاهور (سنسکریت: ویاوَهور)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کمیت و کیبفیت
شوخ و شنگ ؛ از اتباع . خوشگل و ظریف . زیبا و عشوه گر : کنون هر عاشقی کو را می روشن به چنگ آمد بطرف باغ همدم با نگاری شوخ و شنگ آمد. فرخی . بک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.