گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه واژه معنی آویز و گریز آویز و گریز. [ زُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) گریز و آویز. عمل جنگ کردن در حال عقب نشستن . جنگ و گریز. کَرّ و فَرّ : زین عاریتی سرای آو... آه و زاری آه و زاری . [ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آه و ناله . آه و ناله آه و ناله . [ هَُ ل َ / ل ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آه و زاری .- آه و ناله کردن از ؛ شکایت کردن از. بیست و سه بیست و سه . [ ت ُ س ِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد اصلی مرکب . بیست به اضافه ٔ سه . عدد قبل از بیست وچهار و بعد از بیست ودو. ثلاثة و عشر... بیست و شش بیست و شش . [ ت ُ ش َ / ش ِ ] (عددمرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد بیست به اضافه ٔ شش . عددبعد از بیست وپنج و قبل از بیست وهفت . ستة و عشرون . بیست و نه بیست و نه . [ ت ُ ن ُه ْ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست به اضافه ٔ نه . شماره ٔ بعد از بیست وهشت و قبل از سی . تسعة و عشرون . بیست و یک بیست و یک . [ ت ُ ی َ / ی ِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست به اضافه ٔ یک .عدد بعد از بیست و قبل از بیست ودو. واحد و عشرون .- بیست ویک پ... بیخ و بار بیخ و بار. [ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اصل و فرع . ریشه و ثمر.- بیخ و بار کسی را کندن ؛ نابود ساختن و نیز بکلی از بین بردن : ستیز فلک ... پخش و پلا پخش و پلا. [پ َ ش ُ پ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع . تار و مار. ترت و پَرت . تَرت و مَرت . تند و خند. پَرت و پلا.- پخش و پلا کردن ؛ پراکن... پدر و مادر پدر و مادر. [ پ ِ دَ رُ دَ ] (اِ مرکب ) اَبوان . والدان . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸۴ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ صفحه ۸۹ از ۲۱۴ ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود