اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هاج

نویسه گردانی: HAJ
هاج . (ص ) هاژ. حیران ؛ و با لفظ واج (هاج و واج ) گفته میشود: فلان را دیدم در معرکه هاج و واج ایستاده بود. (از فرهنگ نظام ). || مات . دنگ . منگ . کودن . رجوع به هاج و واج ، هاژ، هاژو، هاژ و واژ و هاژه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حاج علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) (قنات ....)از قنوات وقفی شهر تهران ، در سمت شمال ، مقدار آب آن 3 سنگ ، مسافت مادرچاه تا شهر سه چهارم فرسنگ است...
حاج جعفرخان . [ ج َف َ ] (اِخ ) رجوع به مجمل التواریخ ص 239 (؟) شود.
حاج محمد علی . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) (قنات ....) از قنوات وقفی شهر تهران ، در سمت شمال ، مسافت مادرچاه تا شهر سه ربع فرسنگ است .
حاج محمد تقی . [ م ُ ح َم ْ م َت َ ] (اِ مرکب ) تفنگ حاج محمد تقی . قسمی از تفنگ .
روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان لامرد در جنوب استان فارس در جنوب ایران واقع شده‌است. جمعیت این روستا در حدود ۲۵۰۰ نفر می‌باشد.
اودرروستای ارتش آباد زاده شد طیّب حاج رضایی از شهدای 15 خرداد 42 به شمار می‌رود. او زندگی بسیار پرماجرایی داشت و در بخش اول دوران زندگی‌اش چندان خوش‌س...
حاج خواجه لو. [ خا ج َ ] (اِخ ) یکی از طوائف اطراف مشکین آذربایجان . مرکب از 1000 خانوار ییلاق این طائفه سنبلان (؟) و قشلاق مغان میباشد. و...
حاج احمد خلیفه . [ اَ م َ خ َ ف َ ] (اِخ ) او راست : روضةالتوحید، منظومه ٔ ترکی . رجوع به کشف الظنون ج 1 ص 583 شود.
بنه حاج سیدغریب . [ ب ُ ن َ س ِی ْ ی ِ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زراسی که در شهرستان اهواز واقع شده است . دارای 300 تن سکنه...
قلعه حاج بهروز. [ ق َ ع َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دزکرد بخش مرکزی شهرستان آباده ، واقع در 75هزارگزی باختر اقلید و 21هزارگزی جنوب راه ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.