هاجی
نویسه گردانی:
HAJY
هاجی . (ع ص ) هجوکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هجوگوی . || حروف مقطعات خواننده .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هجی کننده .
واژه های همانند
۲۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حاجی شهربان . [ ش َ ] (اِخ ) از امراء عصر مغول است و چنانکه از ذیل جامعالتواریخ رشیدی ، تألیف حافظ ابرو بر می آید وی در سنوات 745 و 746 - 748 ...
حاجی علینقی . [ ع َ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از آبادیهای شهرستان گرگان است و اکنون این آبادی را مازیار خوانند.
حاجی قزوینی . [ ق َ ] (اِخ ) شاعری از مردم قزوین و منشاء و موطن وی شهر کاشان است . بیت ذیل ازگفته های اوست :ما با تو خورده ایم می و بی تو ...
حاجی عطارلو. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) یکی از تیره های ایل بهارلو است . رجوع به ایل بهارلو و جغرافیای سیاسی ایران ، تألیف کیهان ص 86 شود.
حاجی یاتماز. (اِ مرکب ) (از کلمه ٔ حاجی عربی و یاتماز ترکی بمعنی بی خواب و کسی که نمی خسبد). لعبت و بازیچه ای است اطفال را و آن به صورت ...
علی آل حاجی . [ ع َ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی . رجوع به علی حاجی شود.
نهر حاجی محمد. [ ن َ رِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔمعمره ٔ بخش معمره ٔ شهرستان آبادان . در 7 هزارگزی نهرقصر و 31 هزارگزی ج...
حاجی منکقتلغ. [ ] (اِخ ) از امرای سلطان احمد در کرمرود تبریز. رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 231 شود.
حاجی طهرانی . [ ی ِ طِ ] (اِخ ) شاعری از مردم طهران . بیت ذیل از اوست :آنانکه دل به غیبت من شاد می کنندباری بدان خوشم که مرا یاد می کنند.
حاجی سبزواری . [ س َ ] (اِخ ) شاعری از مردم سبزوار و بیت ذیل از جمله ٔ اشعار اوست :فلک بگوشه نشینان ستم کند که محیطهمیشه سیلی امواج برکنار ...