اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هاضم

نویسه گردانی: HAḌM
هاضم . [ ض ِ ] (ع ص ) گوارنده . هضم کننده ٔ طعام . (ناظم الاطباء). || شکننده . اینکه میگویند که این طعام هاضم است ، یعنی شکننده و ریزنده است در معده . (آنندراج ). || (اصطلاح پزشکی ) در اصطلاح پزشکان ، داروئی است که جهت سرعت انضاج در غذا هنگام انجام عمل حرارت غریزی مفید باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). چیزی که برای هضم غذا مفید باشد. (قانون ابوعلی ، کتاب دوم ص 149). آنچه طعام بگوارد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). آنچه اعانه ٔ طبیعت بر طبخ و گذرانیدن غذا و خلط کند و سبب قبول هضم او شود، مثل مصطکا. || آبی که در آن نرمی و رخاوت باشد. (منتهی الارب ).
- شی ٔ هاضم ؛ آنچه که در وی نرمی و رخاوت باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حازم .[ زِ ] (اِخ ) ابن حرام (یا حِزام ) الجُذامی ۞ . صحابی و محدث و از مردم بادیة الشام است و پسر او از وی روایت کند که گفت : «اتیت النب...
حازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن حرملةبن مسعود الغفاری . صحابی و محدث است و مولای او ابوزینب از او روایت دارد و ابن قانع نام او را بتصحیف در خاء مع...
حازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن الحسین . مکنی به ابی اسحاق . تابعی است .
حازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن خزیمة. از سرداران هارون الرشید و از بطن نهشل بن دارم است . رجوع به عقدالفرید چ محمدسعید العریان ج 3 ص 298 و ج 5 ...
حازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن عطاء الاعمی . مکنی به ابی خلف . تابعی است .
حازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن محمد بن خلف ابن حازم الانصاری القرطاجنی النحوی . مکنی به ابی الحسن و ملقب به هنی ٔ الدین . او شیخ...
حازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن محمدبن یونس ، مکنی به ابی ذر. تابعی است .
حازم . [ زِ ] (اِخ ) الرواسی . مکنی به ابی جعفر. از بزرگان علوم عربیه و استاد علماء کوفه در علوم مزبوراست ، و او شاگرد عیسی بن عمر، صاحب کتاب...
ابن حازم . [ اِ ن ُ زِ ] (اِخ ) رجوع به لحیانی غلام کسائی ... شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.