اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هرمان

نویسه گردانی: HRMAN
هرمان . [ هَُ ] (ع اِ) خرد و هوش . (منتهی الارب ). عقل . گویند: ماله هرمان . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
هرمان . [ هََ رَ ] (اِخ ) قلعه ای است در حدود مصر. (برهان ). || پادشاهی بوده است در یونان . (برهان ). مؤلف سراج اللغات نویسد: غلط محض است ...
هرمان اته . [ هَِ اِ ت ِ ] (اِخ ) ۞ خاورشناس نامی آلمانی . در 13 فوریه 1844 م . در اشترالزوند ۞ به دنیا آمد و در دانشگاههای گرایتزوالد ۞ و...
هرمان ملویل (به انگلیسی: Herman Melville)‏، (۱ اوت ۱۸۱۹ - ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۱)، رمان‌نویس، شاعر و نویسنده داستان‌های کوتاه آمریکایی است. آثار او در زمان ح...
هرمان اته (به آلمانی: Carl Hermann Ethé) (زادهٔ ۱۳ فوریه ۱۸۴۴ - درگذشته ۷ ژوئن ۱۹۱۷) خاورشناس آلمانی بود. نام‌دارترین اثر او «تاریخ ادبیات فارسی‌» است...
بوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم (حوالی ۸۵۸ – ۹۴۰/۴۱ میلادی) اولین نابغه بزرگ ادبی ایران مدرن [بعد از اسلام]، در حدود سال‌های ۸۷۰-۹۰...
حرمان . [ ح ِ ] (ع مص ) بی روزی کردن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان عادل ). بازداشتن . منع کردن . بی بهره کردن . بی بهرگی . ناامی...
حرمان . [ ح ِ ] (ع اِمص ) نومیدی . ناامیدی . نمیدی . حرفة. محرومی . قنوط. یأس . || بی بهرگی . حُرف . بی نصیبی : گویند آفت ملک شش چیز است اول...
حرمان . [ ح َ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ حَرَم . مکه و مدینه . حرمین . دو حرم . || دو وادی است که آب هر دو در بطن لیث در یمن ریزد. (معجم البلدان )...
حرمان . [ ح ِ ] (اِخ ) حصنی است به یمن نزدیک دملوه .
حرمان . [ ] (اِخ ) از دیه های خوی . (تاریخ قم ص 141).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مینا
۱۳۹۶/۱۰/۰۳
0
1

هرمان اسم پسرانه کردی به معنی زنده،جاوید و همیشه ماندگار می باشد، در زبان کردی به صورت "هه رمان"نوشته می شود.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.