هروی
نویسه گردانی:
HRWY
هروی . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زبانی بوده است از جمله ٔ هفت زبان فارسی . (برهان ). زبان فارسی را شامل پنج یا هفت زبان دانسته اند که هروی به عقیده ٔ فرهنگ نویسان قدیم یکی از سه لهجه ای است که متروک شده است و آن را در ردیف سگزی و زاولی که لهجه های متروک بوده است نام برده اند. (از مقدمه ٔ برهان قاطع چ معین ص سی ). مقدسی در احسن التقاسیم آرد: زبان هرات وحشی است و مردم آنجا سخن را بد ادا کنند وتکلف و تحامل ورزند. (مقدمه ٔ برهان چ معین ص 43).
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بدرالدین هروی . [ ب َ رُدْ دی ن ِ هََ رَ ] (اِخ ) امام بدرالدین بن نورالدین هروی . از شاعران قرن ششم هجری و از مداحان علاءالملک ابوبکر جامج...
امیرخلیل هروی . [ اَ خ َ لی ل ِ هَِ رَ ] (اِخ ) از خوشنویسان دوره ٔ صفویه بود.او را امیرخلیل قلندر نیز می گفتند. وقتی شاه طهماسب اول صفوی در ...
شاه طبیب هروی . [ طَ ب ِ هَِ رَ ] (اِخ ) رجوع به نامی شود.
قاضی زاده ٔ هروی . [ دَ / دِ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) جوانی خوش طبع است مثنوی را خوب میگوید. این مطلع او راست :که گوید بر سریر ملک خوبی پادشاهی را...
معین الدین هروی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ هَِ رَ ] (اِخ ) رجوع به معین هروی شود.
نظام الدین هروی . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ هََ رَ ] (اِخ ) عبدالحی . رجوع به نظام الدین عبدالحی بن عبدالوهاب شود.
نظام الدین هروی . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ هََ رَ ] (اِخ ) از شعرای عهد سلطان حسین بایقرا و معاصر امیر علیشیر نوائی است . در هرات منصب قضا داشته ۞ ....
ابن هزاردارهروی . [ اِ ن ُ هََ دا رِ هََ رَ ] (اِخ ) نام طبیبی ماهر و بزرگ از مردم هرات . (لکلرک ج 1 ص 281).
ابومَنْصورْ مُوَفَّقِ هَرَویی (سده 4و5ق/10و 11م)، فرزند علی پزشک و داروشناس ایرانی و مؤلف کهنترین کتاب فارسی موجود در داروشناسی.
در هیچ یک از منابع ...
در هیچ یک از منابع کهن نامی از او یا تألیفاتش برده نشده است،آگاهیهای ما دربارة وی تنها از راه کتاب الابنیة عن حقایق الادب اوست که دربارة ادویة مفرده و...