یزید
نویسه گردانی:
YZYD
یزید. [ ی َ ](اِخ ) ابن جبریل (ابی کبشة)بن یسار سکسکی ، از فرماندهان بزرگ و دلیر امویان و فرمانده ٔ عسس و سپهسالار عبدالملک بن مروان بود و ولید پس از مرگ حجاج او را به امارت عراقین منصوب کرد. وقتی سلیمان به خلافت رسید فرمانروایی سند را بدو داد. یزید 18 روز پس از انتصاب جدید به سال 96 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) مهلبی . رجوع به یزید (ابن محمدبن مهلب ...) شود.
من یزید. [ م َی َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) ۞ مخفف «هل من یزید»؛ یعنی آیا کسی هست که زیاده کند. (آنندراج ). || (اِ مرکب ) نوعی از ...
رجاهل یزید. [ رَ هَِ ی َ ] (اِخ ) ابن معقل . مقتول بدست حرّبن یزید ریاحی در کربلا. رجوع به حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 215 شود.
یزید اهوازی . [ ی َ دِ اَهَْ ] (اِخ ) مؤسس فرقه ٔ یزیدیه . رجوع به یزید (ابن انیسة) شود.
غایط بنی یزید. [ ی ِ ب َ ی َ ] (اِخ ) یک نخل و یک باغی است در یمامه . جایگاهی است ازبرای بنی نمیر و در آنجا نخل است . (معجم البلدان ).
ابراهیم بن یزید.[ اِ م ِ ن ِ ی َ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم نخعی شود.
ربیعةبن یزید سلمی . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ی َ دِ س َ ] (اِخ ) بنابه نوشته ٔ بخاری و ابن حیان و جز آنان از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) بود و ابن عبدالبر ...
بنیانگذار سلسله شروانشاهان یا حکام شروان، یزید بن مزید شیبانی والی آذربایجان و ارمنستان بود که در جنگ با طوایف خزر در این نواحی کسب شهرت کرد و ولایت ش...