یوحنا
نویسه گردانی:
YWḤNA
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن بختیشوع . یکی از پزشکان نامی سریانی مقیم دربار خلفای عباسی که آثار پزشکی زبانهای دیگر را به عربی نقل کرده اند. او پزشک مخصوص چند تن از خلفای عباسی بود که کتابهایی از سریانی و یونانی به عربی ترجمه کرد. از جمله ٔ تألیفات اوست : «کتاب فی ما یحتاج الیه الطبیب من علم النجوم ». (از قاموس الاعلام ترکی ). از دیگر آثار اوست : تقویم الادویة. وی در حدود سال 290 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
یوحنا.[ ح َن ْ نا ] (اِ) لفظ یونانی یوحانان است و معنی آن انعام توفیقی خداست . (از قاموس کتاب مقدس ). اصل عبرانی کلمه ٔ یحیی است که نام ...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن حیلان یا جیلان یا جیلانی . شاگرد یکی از حکمای ایرانی بوده است ساکن مرو. (ابن ابی اصیبعة ص 135). ابونصر فارابی ...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ۞ ابن زبدی . نام پدرش زبدی و نام مادرش سالومه بود. او یکی از دوازده حواری مسیح و برادر یعقوب زبدی و صاحب ی...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن زکریا یا یوحنا المعمدان یا یحیی تعمیددهنده . وی پسر زکریا بود و حضرت عیسی را غسل تعمید داد و ظاهر شدن عیسی را...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن ماسویه ، مکنی به ابوزکریا. پزشکی فاضل و مصنفی عالم و طبیب مخصوص هارون و مأمون بود. هارون او را به ترجمه ...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن یعقوب ابکاریوس . دانشمند تاریخ و مستعرب است . اصل وی ارمنی و از مردم بیروت بود. به سال 1306 هَ . ق . در سوق...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن یوسف ، مکنی به ابوعمر. از ناقلان و مترجمان قرون اولیه ٔ هجری بود و از جمله ٔ ترجمه های او کتاب «آداب الصبیان ...
یوحنا.[ ح َن ْ نا ] (اِخ ) بلو یسوعی . از خاورشناسان و راهبان و نویسندگان عربی فرانسه بود و در الجزایر عربی آموخت و به بیروت رفت و به نشر ر...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ۞ یا یوحنا ذهبی فم . یکی از آباء کنیسه ، بطریق قسطنطنیه . او را فصاحتی به کمال بود وامپراتریس ادکسی او را بکشت (...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) عَنْحوری . او را حُنین عنحوری نیز گویند. از مترجمان فرانسه به عربی بود. اصل و زادگاهش سوریه است ولی در عهد محمد...