یوحنا
نویسه گردانی:
YWḤNA
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن ماسویه ، مکنی به ابوزکریا. پزشکی فاضل و مصنفی عالم و طبیب مخصوص هارون و مأمون بود. هارون او را به ترجمه ٔ کتبی که در انگوریه و سایر بلاد مفتوحه ٔ روم به دست مسلمین افتاد واداشت و خود او را در طب تألیفات مهمی است ، مانند: کتاب برهان . کتاب فصد و حجامت . کتاب جذام . کتاب حمام . کتاب اصلاح اغذیه . کتاب معده . کتاب ادویه ٔ مهمله . (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی ). او خدمت مأمون و معتصم وواثق و متوکل عباسی کرده است . حکیمی گوید روزی ابن حمدون ندیم در حضور متوکل با یوحنا مزاح می کرد. یوحناگفت اگر به اندازه ٔ جهل خویش علم داشتی و آن علم را به صد خنفساء بخش می کردند هریک از آنان عاقل تر از ارسطو می گردید. ابن ندیم نزدیک بیست کتاب از او در ابواب مختلف طب نام برده و ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف ). نزدیک به چهل کتاب نوشته است و از آن جمله است : 1- «برهان » در 30 جزء. 2- ازمنة. 3- النوادر الطبیة. 4- جواهرالطیب المفردة.5- المشجر. 6- خواص الاغذیة و البقول . 7- دغل العین . 8- الحمیات (این دو کتاب اخیر را به سریانی درآورده است ). وی در سال 243 هَ . ق . در سامره درگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 32 شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یوحنا.[ ح َن ْ نا ] (اِ) لفظ یونانی یوحانان است و معنی آن انعام توفیقی خداست . (از قاموس کتاب مقدس ). اصل عبرانی کلمه ٔ یحیی است که نام ...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن بختیشوع . یکی از پزشکان نامی سریانی مقیم دربار خلفای عباسی که آثار پزشکی زبانهای دیگر را به عربی نقل کرد...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن حیلان یا جیلان یا جیلانی . شاگرد یکی از حکمای ایرانی بوده است ساکن مرو. (ابن ابی اصیبعة ص 135). ابونصر فارابی ...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ۞ ابن زبدی . نام پدرش زبدی و نام مادرش سالومه بود. او یکی از دوازده حواری مسیح و برادر یعقوب زبدی و صاحب ی...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن زکریا یا یوحنا المعمدان یا یحیی تعمیددهنده . وی پسر زکریا بود و حضرت عیسی را غسل تعمید داد و ظاهر شدن عیسی را...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن یعقوب ابکاریوس . دانشمند تاریخ و مستعرب است . اصل وی ارمنی و از مردم بیروت بود. به سال 1306 هَ . ق . در سوق...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن یوسف ، مکنی به ابوعمر. از ناقلان و مترجمان قرون اولیه ٔ هجری بود و از جمله ٔ ترجمه های او کتاب «آداب الصبیان ...
یوحنا.[ ح َن ْ نا ] (اِخ ) بلو یسوعی . از خاورشناسان و راهبان و نویسندگان عربی فرانسه بود و در الجزایر عربی آموخت و به بیروت رفت و به نشر ر...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ۞ یا یوحنا ذهبی فم . یکی از آباء کنیسه ، بطریق قسطنطنیه . او را فصاحتی به کمال بود وامپراتریس ادکسی او را بکشت (...
یوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) عَنْحوری . او را حُنین عنحوری نیز گویند. از مترجمان فرانسه به عربی بود. اصل و زادگاهش سوریه است ولی در عهد محمد...