رومة. [ م َ ] (ع اِ) سریشم . (ناظم الاطباء). سریشم که بدان پر تیر چسبانند. (منتهی الارب ). || لغتی است در رؤمة. (منتهی الارب ). رجوع به ...
رومه . [ م َ / م ِ ] (اِ) موی اندام . (ناظم الاطباء) (از برهان ). موی اندام نهانی . (یادداشت مؤلف ). رنبه . (از شرفنامه ٔ منیری ). موی زهار. (ن...
رومه . [ م ِ ] (اِخ ) دهی از بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 219 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رومه . [ م َ ] (اِخ ) مسقطالرأس ندایه پدرمادر یهویاکیم بود و کاندر بر آن است که همان رومیه ای است که در شمال سامره واقع و دیگری بر اینکه...
به ضم را , سکون واو و کسرمیم یکی از روستاهای ییلاقی منطقه دروار دامغان که در زمان نایب الحکومگی حاج میرزا عباسعلی درزی 1193-1270هجری خورشیدی6تومان خر...
بئر رومه .[ ب ِءْ رِ م َ ] (اِخ ) نام چاهی بوده است در مدینه که نصف آن را عثمان به 35 هزار درهم خریداری و وقف برمسلمانان نمود و صاحب آن...