۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جین . (اِ) بر وزن کین ، صفات زشت را گویند وصوفیه تعبیر از آن بنفس کنند. (برهان ) (آنندراج ).
واحد شمارش معادل شش یا دوازده؛ از douzaine فرانسه یا dozen انگلیسی.
روستایی درکرج - اهالی آن روستا خود را "آجدینی" نامند.
یک جین از چیزی به معنی شش عدد از آن است
دو جین به معنی دوازده عدد است که معادل انگلیسی آن dozen میباشد.
بعضی یک جین را همان دوازده عدد میدانند.
تله جین . [ ت َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع است و 356 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
غله جین .[ غ َ ل َ / ل ِ ] (ص ) در لهجه ٔ طبری به معنی ابلق . رجوع به ابلق و واژه نامه ٔ طبری چ دکتر صادق کیا شود.
گنه جین . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 18 هزارگزی باختر قصبه بهار و 2 هزارگزی شمال شوس...
گنه جین . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان که در 6 هزارگزی جنوب قصبه ٔ کبودرآهنگ و 10 هزارگزی شم...
جین کندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 91 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل ا...
شیره جین . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان سراب . سکنه ٔ آن 1913تن . آب از قنات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).